این پارت حذف شده بود

تو مال منی پارت ۸۴
که یهو سانا اومد داخل و گفت

سانا: اوپا پس کی میریم بیرون

کوک : ( لبخند ) باشه الان میریم

سانا : ممنون

کوک برگشت سمت ا.ت و گفت

کوک : باشه جان بمونه ما میریم و بر میگردیم

ا.ت : باشه ( کمی بغض )

کوک و بقیه بچه ها به جز جان و ا.ت رفتن بیرون و جان و ا.ت دست به کار شدن و شروع به تزئین خونه کردن

نیم ساعت بعد

ا.ت : اخیش جان ببین من کیک سفارش دادم میری بگیری

جان : اره حتما

ا.ت : فقط زود باش

جان : باشه من رفتم

جان رفت و ا.ت نشست رو مبل تا یکم خستگی در کنه رو مبل بود که صدای باز شدن در اومد با فکر اینکه جان هست از جاش بلند شد و گفت

ا.ت : جان چقدر زود اومدی

ا.ت جلو تر رفت و با صحنه رو به روش اشک به سراغ چشمانش اومد و ا.ت شروع کرد به گریه کردن و در هین گریه کردن گفت

ا.ت : کوک ( گریه و شک )

ویو کوک

با بچه ها رفتیم بیرون و کلی چرخیدیم به یاد قدیما ولی من هم دل تنگ ا.ت بودم هم ازش عصبانی بودم چون همش با جان بودش من به سانا قضیه رو گفتم و قرار شد یکم ا.ت رو اذیت کنیم ولی ا.ت واکنشی نشون نمی‌داد

سانا : اوپا بریم تو ماشین بشینیم و آبمیوه گرفتم

کوک : اره بریم منم سر راه میخورم

سانا : اوکی

سانا و کوک رفتن تو ماشین تا ابمیوه بخورن

کوک در حال رانندگی آبمیوه میخورد و سانا زیر زیرکی نگاش میکرد

۵ دقیقه بعد

کوک و سانا رسیدن خونه بقیه بچه ها آدرس رو گم کرده بودن برای همین اونا زود تر رسیدن کوک پیاده شد و سانا هم همراه اون پیاده شد کوک یکدفعه وایساد و احساس گرم بودن شدیدی کرد سعی در شل کردن کربات خودش کرد تا کمی از دمای بالای بدنش کم بشه که سانا اومد نزدیک کوک و گفت

سانا : تحریک میشی اما دیر ( عشوه )

کوک : هه منظورت چیه هه ( نفس نفس زنان )

سانا : کوک فکر کردی واقعا من میزارم با ا.ت باشی تو اشتباه کردی مشکلت رو به من گفتی ، می‌دونی من توی ابمیوت تحریک کننده ریختم تا باهم یه شب خوب رو سپری کنیم

کوک : ( تعجب )

سانا : ولی فکر میکردم که زود تر از اینا تحریک بشی ولی نشدی حالا که اینجوری شد توی خونه خودت باهم سکs میکنیم نظرت چیه و یه چیز دیگه ا.ت با جان رفتن خرید و خب کسی خونه نیست ( عشوه )

کوک سانا چسبوند به دیوار و گفت

کوک : دختره هرzه

سانا: تو که با هزارتا دختر همین کارو کردی منم یکی دیگش قول میدم بهت خوش بگذره

کوک بی اراده سانا رو بوsید و سانا هم از اون ور کوک رو داشت بیشتر تحریک میکرد به سمت خونه رفتن ( با همون حالت )
کوک از سانا جدا شد و در خونه رو باز کرد لباس کوک کامل داشت در میومد که با صدای یه نفر هر دوی اونا کارشون رو متوقف کردن کوک برگشت و با صورت پر اشک ا.ت مواجه شد که داشت کوک رو صدا میزد

کوک به اطرافش نگاه کرد که یهو ....


شرط ها
فالورا : ۴۵۶
لایک : ۸۰
دیدگاه ها (۹)

تو مال منی ۸۵ / این پارت هم حذف شده بود

تو مال منی ۸۵ / شرط ها / فالورا ۴۶۶ / لایک : ۶۰

تو مال منی پارت ۸۳

تو مال منی پارت ۸۲

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

عشق مافیاییp2

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط